جدول جو
جدول جو

معنی ابن الکسیب - جستجوی لغت در جدول جو

ابن الکسیب(اِ نُلْ کُ سَ)
فرزند زنا. ولدالزنا. حرام زاده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُنْ نَ)
احمد بن محمد حسنی حلبی. عالم متفنن. مولد او1003 هجری قمری در حلب بود. و نزد ابن منلا و جمعی دیگر از دانشمندان وقت ادب و فقه فراگرفت و چندی نیابت قضاء حلب داشت. او راست: حاشیۀ غرر و درر در فقه و نیز اشعاری نیکو دارد. وفات او به سال 1056 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ کَ)
فقیه و محدث. او راست: کتاب ناسخ القرآن و منسوخه. کتاب احکام القرآن و آنرا از ابن عباس روایت کرده است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ کَ)
یوسف بن اسماعیل الخوئی الشافعی، معروف به ابن الکبیر. طبیب و حشایشی، ازمردم خوی آذربایجان. او راست: کتاب ما لایسع الطبیب جهله و آن اختصاری است از کتاب جامع ابن بیطار و اسامی بعض ادویه نیز بر کتاب ابن بیطار افزوده است و آنرا بر دو قسمت کرده، یکی مشتمل بر مفردات ادویه و اغذیه و دیگری بر مرکبات و هر یک از این دو جزء مقدمه ای دارد متعلق بقوانین و احکامی که معرفت بدان را پیش از دخول در فن لابدّمنه میشمارد، و در 711 ه. ق. کتاب را بپایان رسانیده است. این کتاب از جهتی مختصر جامع ابن بیطار و از نظری چون شرح آن کتاب و از لحاظی کتابی مستقل است و حسن بن عبدالرحمن کاتب آنرا بترکی ترجمه کرده است. لکلرک در بحث طویل راجع به این کتاب گوید دعوی افزایش یا تکمیل جامع ابن بیطار با این کتاب بر اساسی نیست. و او را کنیت ابن الکتبی میدهد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُسْ سِکْ کی)
ابویوسف یعقوب بن اسحاق سکیت ایرانی خوزی اهوازی، از مردم قریۀ دورق. او در نحو بر پدر مقدم بود چنانکه سکیت در شعر بر او تقدم داشت. مولد او بغداد است، و یعقوب پس از صحبت بزرگان و ائمۀ لغت عصر و استفادات از آنان بجمع و تصحیح لغات ببادیه میان قبائل عرب شدسپس چندی در بغداد و سامره بتدریس پرداخت. او از اصحاب کسائی و در انواع علم متصرف و یکی از امامان نحوبمذهب کوفیین بود و متوکل خلیفه تعلیم و تربیۀ دو فرزند خود معتز و مؤید به او محول داشت و او را پسری بوده به نام یوسف که ندیمی معتضد خلیفه میکرد. یعقوب دوستدار اهل بیت بود و مذهب شیعه داشت. وقتی خلیفه از او پرسید حسنین را دوست تر داری یا دو فرزند مرا؟ گفت من تو و فرزندان تو را با قنبر غلام علی برابر ندارم، متوکل برآشفت و فرمان کرد تا زبان او از کام بیرون کردند و غلامان خلیفه او را به بدترین صورت بکشتند. او راست: کتاب اصلاح المنطق. کتاب الالفاظ. کتاب الامثال. کتاب الاضداد. کتاب النبات و الشجر. کتاب القلب والابدال. کتاب الزبرج. کتاب البحث. کتاب المقصور والمدود. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب الاجناس و آن مجلدی ضخم است. کتاب الفرق. کتاب السرح و اللجام. کتاب فعل و افعل. کتاب الابل. کتاب النوادر. کتاب معانی الشعرالکبیر و کتاب معانی الشعرالصغیر. کتاب الایام و اللیالی. کتاب سرقات الشعراء و ما اتفقوا علیه و غیرها. و نیزشروحی بر بعض دواوین عرب داشته و دیوان امرءالقیس بن حجر گرد کرده است. قتل او به سال 246 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
(اِنُلْ خَ)
ملقب به ذوالوزارتین (ای السیف و القلم) ، لسان الدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن سعید بن عبدالله بن سعید بن علی بن احمد سلمانی. اصلاً از مردم شام. یکی از اجداد او از شام به قرطبه و غرناطه هجرت کرده. مولد او در 713 ه. ق. بغرناطه است. این خاندان پس از ابن الخطیب مذکور به بنی الخطیب معروف شده و مردانی مبرز در سیاست و ادب و سپاهیگری داشته اند. ابن الخطیب در غرناطه فلسفه و طب و ریاضی و فقه و علوم مختلف دیگر فراگرفت و از سال 749 تا 754 وزیر و رازدار ابوالحجاج یوسف اول گردید و از 754 تا 760 وزارت پسر او محمد پنجم داشت و پس از خلع محمد، ابن الخطیب را با محمد بمراکش نفی کردند و آنگاه که در 793 محمد مذکور از دست بنی مرین دیگربار بسلطنت غرناطه رسید ابن خطیب بمقام وزارت خویش بازگشت و در این منصب دیری نپائید چه او را بزندقه متهم کردند و او از غرناطه به سبته و جبل طارق رفت و عاقبت سلیمان بن داودچند تن مزدور، شبانه او را غیلهً بکشت. ابن خطیب را نزدیک شصت کتاب در شعر و ادب و فلسفه و تصوف و طب و جغرافیا بوده است، از جمله: الاحاطه فی تاریخ غرناطه. کتاب الحلل المرقومه. کتاب اللمحهالبدریه فی الدوله النصریه. کتاب خطرهالطیف فی رحله الشتاء و الصیف. مقنعهالسائل عن المرض الهائل. معیارالاختیار فی ذکر المعاهد والدیار. ریحانهالکتاب و نجعه المنتاب. روضه التعریف بالحب الشریف. کتاب الحلل الموشیه فی ذکر الاخبار المراکشیه. و لکلرک در تاریخ اطبای عرب کتب ذیل را بدو نسبت میدهد: مشاهیرالعلم. عمل الطب لمن احب و آنرا در سال 760 به نام یکی از سلاطین بنی مرین تألیف کرده است. کتاب یوسفی در طب. کتاب فی الحبوب. کتاب در بیطره. کتاب در تکون جنین. منظومه ای در طب. منظومه ای در اغذیه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ اَ یَ)
ابوعمران موسی بن الاشیب. فقیه شافعی متکلم. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِنُسْ سی)
ابومحمد عبدالله بن محمد بن السید البطلیوسی البلنسی. فقیه مالکی لغوی. مولد او به بطلیوس از بلاد اندلس در 444 ه. ق. و وفات به بلنسیه به سال 521. و سید بر وزن عید است به معنی گرگ و در نام ابومحمد همیشه معرّف باشد. از اوست: شرح ادب الکاتب. شرح الموطاء. شرح سقطالزند. شرح دیوان المتنبی. اصلاح الخلل الواقع فی الجمل الحلل فی شرح ابیات الجمل. المثلث. المسائل المنثوره فی النحو و غیرذلک. او را برادری بوده است ابوالحسن علی بن السید معروف به حیطال، نیز از ائمۀ ادب و لغت، و اوبه سال 488 در قلعۀ رماح محبوساً وفات یافته است
لغت نامه دهخدا